آخرین مطالب
امکانات وب
فرفروک رو نوبتی میبریم حموم - من اونقدر خارجی نیستم که هر شب بشورمش ، چه معنی داره اصلا؟ بچه م آب میره اگه هرشب بره حموم ، بعدشم زمستونه و خشک کردن موهاش سخته-. هفته ای دو بار معمولا میره حموم و با وجود اینکه قرار بود نوبتی باشه ، سه بار من میبرمش یه بار باباش . از این قضیه شاکی نیستم ، اتاقک دوش حموممون خیلی کوچیکه و وقتی لگنش رو میذارم اون تو ، من به زور جامیشم چه برسه به باباش . کوچیکتر که بود روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : بهونه, نویسنده : maral-memories بازدید : 103 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
امروز به مناسبت روز پدری که یکشنبه س تو مهد کودک پدران برای صرف چای بعد از ظهر دعوت شده ن .
باید زودتر برم دنبال فرفروک که از دیدن بابای بقیه دپرس نشه . چرا؟ چون آقای ما مثل مرغ کرچی که میترسه تکون بخوره تخم های زیرش سردشون بشه چسبیده به بالش و پتو و احتمال تکون خوردنش نیست. چرا؟ چون طبق روال روزهایی که تعطیل میکنه و سرکار نمیره سرماخورده . چرا؟ چون من دوشنبه به زور فرستادمش فرفروک رو حموم کنه . روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 159 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
نیک باشی و بدت بیند خلق
به که بد باشی و نیکت دانند .
والسلام
روز جهانی لباسشویی...ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : ودیگر, نویسنده : maral-memories بازدید : 109 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
دوروزه درگیر تربیت بچه هستیم و از پا افتادیم ، طفلک مامانهایی که هرروز بچه تربیت میکنن .تصمیم گرفتم وقت خواب فرفروک رو برگردونم به پنج شش ماه پیش که مثل فرشته های کوچولوی جیغ جیغو ساعت هشت خواب بود ....
دو شبه که شام رو ساعت هفت میخوریم که با اولین خمیازه آماده خوابیدن بشیم . تا ساعت هفت و نیم که خمیازه ها به حدنساب میرسند میپریم بالا برای مسواک . شبها لگن روشویی رو پر میکنم و یه ابی به تنش میزنم روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : تربیت, نویسنده : maral-memories بازدید : 114 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
(اظهار لطف آقای خطیبی)درود بر خانم ماری [گل]مدتی شد که خانم اینک کامنت دونی را بست شما هم گروه اش هستید میشه بگید چرا این طور شدند در وبلاگ ترانه کامنت گذاشتم تاییدم نکرد اومدم اینجا تا بلکه شما جوابم را بدید . شما از چی خواستید مطمئن بشید ؟؟؟؟خانم اینک یک زن شجاع و قدرتمند هستند شما ضعیف ها چنین ندیدین مشکل خودتونه معلومه اینک راسته شما و خانم آبی ....... بهتره که این بدصفتی ها و بدجنسی ها رو کنا روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 133 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
یکشنبه ای که گذشت روز پدر بود . ما به مناسبت این روز با شکوه برای پدر خانواده بالش نو خریدیم و یک روبالشی به رنگ آبی ، باشد که دیگه خوابهای پرسپولیسی نبینه و ما رو زابراه نکنه . البته برای فرفروک هم بالش نو خریدیم و یکی از روبالشی های خوشگلی که مامانم براش دوخته بود رو تنش کردیم ، به این امید که خوابهای خوب خوب ببینه و نصفه های شب یا ساعت 3 یا 4 یا 5 از خواب بیدار نشه .
البته هیچ ربطی به روز پدر روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : مناسب, نویسنده : maral-memories بازدید : 132 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
چهل و پنج سالگی ی بابای خونه در سکوت رسانه ای گذشت . فکر کنم هردو یادمون بود که پارسال در چنین روزی چه گندی به زندگیمون زدیم که هنوز پس لرزه هاش مونده !!! بگذریم ....
برای تولدش با فرفروک خرید رفتنی ، کفش و کمربند اسپرت خریده بودم و کیک رو گذاشتم برا روز آخر .کیک یک سالگی فرفروک رو خودم پختم و عالی شده بود . فوندانتشم با مارشمالو تو خونه درست کردم و یه جفت کفش نوزادی خوشگلم برا تزیینش ساختم . ولی روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : سالگی, نویسنده : maral-memories بازدید : 126 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
دیروز یه سر رفتیم خرید ، از دور تو پارکینگ مرکزخرید ماشین آتش نشانی و پلیس و آمبولانس دیدیم ، رو قسمتایی از یه ماشین قرمز هم کاور کشیده بودن ، خبرنگارای تلویزیونم یه گوشه .... داشتیم بحث میکردیم که تو پارکینگ شلوغ اصلا سرعت نمیشه گرفت که بخوای جوری بزنی به دیوار که طوریت بشه .
یه خانوم تقریبا پنجاه ساله پشت رل سکته کرده ، پا روی گاز رفته کوبیده به دیوار ، و تموم..... به همین راحتی، یه بعد از ظهر روز جهانی لباسشویی...
سرما خورده م انگار ، فشارم هم گمونم پایینه چون یه جوری ام .
یکعالمه فکر ریز و درشتم دارن توی مغزم اینور و اونور میرن و من مجبورم دنبالشون برم .
میترسم همه ی برنامه ریزی های زندگیم بهم بخوره .
یه جوری یه چیزایی ، هم میخوام بشه هم نشه .
برای اولین بار حتی مطمئن نیستم شکلات هم بتونه حالمو بهتر کنه .
روز جهانی لباسشویی...ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 106 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
ما نمونه ای از تفاهم بین زوجین هستیم : من تب میکنم ، آقامون هذیون میگه .
همون پنجشنبه شب کذایی که من با حال خراب یه پتو پیچیده م دور خودم و منتظرم خمیازه های دخترک شروع شه ، آقا زنگ زدن خونه شون . نمیدونم سر چی بحثشون شد ، اول با داداشش بعد با خواهرش . من تو مسائل خونوادگیشون دخالت نمیکنم مگر از من نظر بخوان . منتها لابلای صحبت و مناظره و مذاکره آقا با عصبانیت فرمودن :"مگه من نویدمحمد زاده م؟؟؟" ( روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 183 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:57
امشب تمام سعیم رو میکنم که طبق روال روز قبل تعطیل مذاکره نکنیم ! بابای بچه فردا تعطیله و من نقشه ها دارم برای خرید رفتن . اگه بخوایم تا دم ظهر قهر باشیم به هیچ کاری نمیرسیم .
امروز در یک اقدام انقلابی تلویزیون رو برگردوندم روی میز قبلی ( گذاشته بودم بالا که دور از دسترس فرفروک باشه ) . کشوهای بوفه ی محبوبم رو هم گذاشتم سرجاشون ( اونها رو هم از دسترس خارج کرده بودیم چون فرفروک میکشیدتشون بیرون و ی روز جهانی لباسشویی...
صبح چشم شیطون کور، گوشش کر، فرفروک صبحونه ی کامل خورد بعد چند روز . یه نون تست رو گاز گاز خورد . البته از دورش شروع میکنه، وسطشو نگه میداره واسه مامانش . بعلاوه ی یه نصفه سیب ، بعلاوه جو پرک با شیر و مخلفات . یه کوچولو هم بیسکوییت ساده تو ماشین دادم دستش .
تو مهدم ازم راحت جدا شد و برگشتم خونه . برای بند اومدن آبدماغ معمول این روزهام، یه پرس از شربت آبدماغ فرفروک خوردم ، دو تا فیس از اسپری خودم ز روز جهانی لباسشویی...
اون کاره که رفتم مصاحبه نشد . با اینکه از روندمصاحبه اونقدر راضی بودن که به جای نیمساعت معمول ،حدود یک و نیم ساعت صحبت کردیم، آخرشم رسیدیم به کی چند تا بچه داره و کجا میشینین و شوهرت چیکاره ست و چند تاخواهر برادرین!!!
یکی دیگه رو گرفتن که سابقه ی عملی کار تو معدنم داشت . در هر حال ما هرچند آقامون داره دلداریمون میده و هی هی انرژی مثبت دَر میکنه ، ولی یه کم کوچولو خورده تو ذوقم! عادت ندارم جایی بر روز جهانی لباسشویی...ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 124 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:25
بعضی اتفاقها اونقدر بار سنگین - شاد یا غمگین- ی دارن که وقتی سر راه ادم میان یه جورایی میخوای قبولشون نکنی ، یا تو شوک میری ، یا میخوای راجع بهش فکر نکنی ولی هرچقدر تلاش میکنی باز ذهنت یه در رو پیدا میکنه و میره سراغش
من تو حالت سومم . هرچند دوست ندارم راجع بهش حرف بزنم . بگذریم ..نوشتنم نمیاد ... یه مصاحبه داشتم تو نیوکاسل ، تلفنی البته ، و جای جالبش اینجاست که برای همچین کاری اصلا اپلای نکرده بو روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : تموم, نویسنده : maral-memories بازدید : 113 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:25
تصمیم دارم فردا با یه استراتژی جدید عمل کنم . یعنی چون بابای بچه به خودش استراحت داده فردارو، صبح ایشون فرفروک رو ببره مهد ببینم بازم گریه میکنه یا نه .
سه جلسه ی گذشته ، مثل یک کوالای گریان با چهاردست و پا چسبیده بود به من(منظورم فرفروکه) ، و گوله گوله اشک میریخت طوری که تو دو سه ثانیه صورتش شد اندازه ی آلوچه . مربیش میگه دو سه دقیقه بیشتر گریه نمیکنه ، و من تمام سعیمو میکنم که باور کنم . مخصوصا وقتی عصرا میرم دنبالش و میبینم خوشحال و سرگرم بازیه و معلومه بهش خوش گذشته ....
روز جهانی لباسشویی...این جمعه خیلی خوب شروع شد، فرفروکم خوب خوابید ، صبح خوب بیدار شد، صبحونه خوب خورد ، تا رفتیم مهد
مسیر مهد کودکش از نزدیکی یکی از شاپینگ سنترها میگذره . بنابراین اوایل مسیر رو شاد و خوشحال میشینه تو ماشین . تازه پیشرفتم کردیم ، از old macdonald had a farm رسیدیم به تلفیقی از لئونارد کوهن خدابیامرز و مرضیه و کایاهان و جدیدترها .... بعد که میبینه سر خر رو کج کردیم و نمیریم خرید شروع میکنه به نق و ن روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید
برچسب : جمعه, نویسنده : maral-memories بازدید : 109 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:25
خودم فرفروکم رو چشم زدم . هر بچه ای که از دوست و آشنا مریض شد گفتم خدارو شکر دخترک خوبه . هر هفته ای که رفت مهد و مُفِش آویزوون نشد گفتم خدا رو شکر دیگه به مهدم عادت کرده .
از دیشب آبدماغش بند نمیاد طفلکم . البته یه شربت آبدماغ داره ولی اونم دیگه معجزه که نمیتونه بکنه ، بالاخره طول میکشه خوب شدنش . وقتی هم اینجوری کلافه س که طبیعتا دوبرابر بیشتر به من میچسبه . اینه که الان خودش با اثر داروهایی که روز جهانی لباسشویی...
البته شامل همه ی مردها نمیشه ولی هرجور حساب کنم لااقل ۵۰ درصدشون اینجوری ان : سرما خوردگیشون بدترین درد و بلای بالقوه ایه که میتونسته براشون اتفاق بیفته .
چند روزی بود بابای بچه اثرات خفیفی از سرماخوردگی احساس میفرمودن .علائم خفیف یعنی چیزی که با چشم غیر مسلح دیده نمیشه . نشون به اون نشون که از جمعه ما هی بهشون پیشنهاد یه دوش آب گرم میدادیم ، حتی پیشنهاد دادم وان رو پر آب ولرم کنم ، چایی هم براش روز جهانی لباسشویی...